اشعار علیرضا محمدعلی بیگی

  • متولد:

شنیده‌ام که خبرهاست پشت این دیوار / علیرضا محمدعلی بیگی

حجاب پشت حجاب و غبار روی غبار

ترک بر آینه افتاد یا أولی الأبصار

دعای چله نشینان نمی کند اثری

بسوز لیس دواء الفراق الا النار

به آب زمزم و کوثر نمی شوی تطهیر

فبالمصائب طهّر   و صاحبِ الاطهارَ

فرشتگان به تو امید بسته اند بمان  

عزیز ! سکه ی یوسف کم است در بازار

اگرچه کورم و در کوره راه بی خبری

شنیده ام که خبرهاست پشت این دیوار

شهید و شاهد و ساقی علیهم الصلوات

میان میکده مستند اولئک الأبرار

سماع حال خوش عاکفان معبد انس

چه خوش زدود از آیینه ی دلم زنگار

سراغ حجلة دنیا نمی روم دیگر

قسم به توبه ی مستغفرین بالأسحار

کنام ظلمت و روح لطیف ما ؟!  هیهات ! 

نسیم شعله نشینیم و سرو مشعلزار 

سر بهشت ندارم که هر که شد درویش

نشست بر سر تختی که تحته الأنوار

من و تو از ازل آیینه آفریده شدیم

برای آینه ماندن بکوش و صحبت یار

2961 3 3.25

زلیخا مستجاب الدعوه شد: یوسف به زندان رفت ! / علیرضا محمدعلی بیگی

به دنبال چراغم آسمان ابری است ماهی نیست
اگر آب حیاتی هست جز در کوره راهی نیست

چه شهری! متّهم هایش چقدر آزاد می گردند!
که قاضی هست شاهد هست اما دادخواهی نیست


زلیخا مستجاب الدعوه شد: یوسف به زندان رفت !
که دنیا جای عصیان است جای بی گناهی نیست !

رفیقِ نیمه راهم - شور و شوقم - رو به خاموشی است
اگر حال دعایی هست گاهی هست گاهی نیست


درِ هفت آسمان بسته است دستم از دعا خسته است
که جای توبه بسیار است اما سوز آهی نیست


به دست بادهای شرق و غرب افتاده ایم ای قوم !
ولی در دست ذو القرنین ما اندک سپاهی نیست

زمین را آب و جارو کرده مژگان پر از اشکم
برای چشم من جز مقدمت آرامگاهی نیست

3843 2 4.44